قَالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ
﴿۵۴﴾
انصاریان: [سپس به دوستان بهشتی خود] می گوید: آیا شما با من به دوزخ سر می کشید [تا از هم نشینم خبری بگیرید که در کجا و در چه حالی است؟]
خرمشاهی: [سپس] گويد آيا شما نگرندگانيد؟ فولادوند: [مؤمن] مى پرسد آيا شما اطلاع داريد [كجاست] قمشهای: باز (این گوینده بهشتی به رفیقان) گوید: آیا میخواهید نظر کنید (و آن رفیق کافر را اینک در دوزخ بنگرید). مکارم شیرازی: (سپس) ميگويد: آيا شما ميتوانيد از او خبري بگيريد؟
فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَوَاءِ الْجَحِيمِ
﴿۵۵﴾
انصاریان: پس خود او به دوزخ سر می کشد و هم نشینش را وسط دوزخ می بیند.
خرمشاهی: سپس فرانگرد و او را در ميانه دوزخ ببيند فولادوند: پس اطلاع حاصل مى كند و او را در ميان آتش مى بيند قمشهای: آن گاه خود بنگرد و او را در میان دوزخ (معذّب) بیند. مکارم شیرازی: اينجاست كه به جستجو بر ميخيزد و نگاهي ميكند ناگهان او را در وسط جهنم ميبيند!
قَالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ
﴿۵۶﴾
انصاریان: [به او] می گوید: به خدا سوگند نزدیک بود، مرا به هلاکت بیندازی.
خرمشاهی: [و از دور به او] گويد به خدا نزديك بود كه تو مرا به نابودى بكشانى فولادوند: [و] مى گويد به خدا سوگند چيزى نمانده بود كه تو مرا به هلاكت اندازى قمشهای: به او گوید: قسم به خدا که نزدیک بود مرا (همچون خود) هلاک گردانی. مکارم شیرازی: مي گويد: به خدا سوگند چيزي نمانده بود كه مرا نيز به هلاكت بكشاني!
وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ
﴿۵۷﴾
انصاریان: و اگر توفیق و رحمت پروردگارم نبود، حتماً از احضارشدگان [در دوزخ] بودم.
خرمشاهی: و اگر نعمت پروردگارم نبود من نيز از حاضر شدگان [در عذاب] بودم فولادوند: و اگر رحمت پروردگارم نبود هرآينه من [نيز] از احضارشدگان بودم قمشهای: و اگر نعمت و لطف خدای من (نگهدار) نبود من هم به دوزخ (نزد تو) از حاضر شدگان بودم. مکارم شیرازی: و هر گاه نعمت پروردگارم نبود من نيز از احضار شدگان در دوزخ بودم!
أَفَمَا نَحْنُ بِمَيِّتِينَ
﴿۵۸﴾
انصاریان: [آن گاه به دوستان بهشتی خود می گوید:] آیا ما [برای همیشه در بهشتیم و] هرگز نمی میریم؟
خرمشاهی: پس آيا ما ديگر نمىميريم؟ فولادوند: [و از روى شوق مى گويد] آيا ديگر روى مرگ نمى بينيم قمشهای: (و از خوشحالی گوید) آیا دیگر ما را مرگی نخواهد بود؟ مکارم شیرازی: (اي دوستان) آيا ما هرگز نميميريم ؟ (و در بهشت جاودانه خواهيم بود).
إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ
﴿۵۹﴾
انصاریان: [و] جز همان مرگ نخستین [که در دنیا سراغمان آمد مرگی دیگر به سراغمان نخواهد آمد] و ما هرگز عذاب نخواهیم شد؟ [شگفتا! چه لطف خاصی از سوی خدا به ما شده است!]
خرمشاهی: مگر به مردن نخستينمان، و ما عذاب شونده نيستيم؟ فولادوند: جز همان مرگ نخستين خود و ما هرگز عذاب نخواهيم شد قمشهای: جز همان مرگ اول (که در دنیا مردیم) و دیگر هیچ رنج و عذابی بر ما نخواهد بود؟ مکارم شیرازی: و جز همان مرگ اول مرگي به سراغ ما نخواهد آمد و ما هرگز مجازات نخواهيم شد؟ (چه نعمتي براي خداي من!).
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
﴿۶۰﴾
انصاریان: بی تردید این همان کامیابی بزرگ است.
خرمشاهی: بىگمان اين [كه من در بهشت هستم] همان رستگارى بزرگ است فولادوند: راستى كه اين همان كاميابى بزرگ است قمشهای: این است همان سعادت و رستگاری بزرگ. مکارم شیرازی: راستي اين پيروزي بزرگي است.
لِمِثْلِ هَذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ
﴿۶۱﴾
انصاریان: پس باید برای چنین پاداشی عمل کنندگان عمل کنند.
خرمشاهی: بايد كه اهل عمل براى چنين هدفى بكوشند فولادوند: براى چنين [پاداشى] بايد كوشندگان بكوشند قمشهای: آنان که سعی و عملی میکنند باید بر مثل این (بهشت جاودانی) کنند (نه بر دنیای دو روزه فانی). مکارم شیرازی: آري براي مثل اين پاداش تلاشگران بايد بكوشند.
أَذَلِكَ خَيْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ
﴿۶۲﴾
انصاریان: آیا این [بهشت جاودان پر نعمت] برای پذیرایی بهتر است یا درخت زقّوم؟
خرمشاهی: آيا اين پيشكش بهتر است يا درخت زقوم؟ فولادوند: آيا از نظر پذيرايى اين بهتر است يا درخت زقوم قمشهای: آیا این پذیرایی (و مقام عالی) بهتر است یا درخت زقّوم جهنم؟ مکارم شیرازی: آيا اين (نعمتهاي جاويدان بهشت) بهتر است يا درخت (نفرت انگيز) زقوم؟!
إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ
﴿۶۳﴾
انصاریان: ما آن را برای ستمکاران مایه شکنجه و عذاب قرار داده ایم.
خرمشاهی: ما آن را مايه آزمون ستمكاران [مشرك] قرار دادهايم فولادوند: در حقيقت ما آن را براى ستمگران [مايه آزمايش و] عذابى گردانيديم قمشهای: که آن درخت را ما بلای جان ستمکاران عالم گردانیدیم. مکارم شیرازی: ما آن را مايه درد و رنج ظالمان قرار داديم. |
||