ParsQuran
سوره 37: الصافات - جزء 23

إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ﴿۸۴﴾
انصاریان: هنگامی که با دلی پاک به سوی پروردگارش آمد.
خرمشاهی: چنين بود كه دل پاك و پيراسته [از شك و شرك‏] به درگاه پروردگارش آورد
فولادوند: آنگاه كه با دلى پاك به [پيشگاه] پروردگارش آمد
قمشه‌ای: که با قلبی پاک و سالم (از شرک) به سوی پروردگار خویش آمد.
مکارم شیرازی: به خاطر بياور هنگامي را كه با قلب سليم به پيشگاه پروردگارش ‍ آمد.
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ ﴿۸۵﴾
انصاریان: [یاد کن] هنگامی را که به پدر و قومش گفت: چیست آنچه می پرستید؟
خرمشاهی: آنگاه كه به پدرش و قومش گفت چه چيزى را مى‏پرستيد؟
فولادوند: چون به پدر[خوانده] و قوم خود گفت چه مى ‏پرستيد
قمشه‌ای: هنگامی که با پدر (یعنی عموی) خود و قومش گفت: شما به پرستش چه مشغولید؟
مکارم شیرازی: هنگامي كه به پدر و قومش گفت: اينها چه چيز است كه مي‏پرستيد؟!
أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِيدُونَ ﴿۸۶﴾
انصاریان: آیا به جای خدا معبودان دروغین را می خواهید.
خرمشاهی: آيا به دروغ و دغل در هواى خدايانى به جاى خداوند هستيد؟
فولادوند: آيا غير از آنها به دروغ خدايانى [ديگر] مى‏ خواهيد
قمشه‌ای: آیا رواست که به دروغ خدایانی به جای خدای یکتا بر می‌گزینید؟
مکارم شیرازی: آيا غير از خدا، به سراغ اين معبودان دروغين مي‏رويد؟
فَمَا ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۸۷﴾
انصاریان: پس گمانتان به پروردگار جهانیان چیست؟ [که غیر او را می پرستید،]
خرمشاهی: پس گمانتان درباره پروردگار جهانيان چيست؟
فولادوند: پس گمانتان به پروردگار جهانها چيست
قمشه‌ای: پس در این صورت به خدای جهانیان چه گمان می‌برید (و از قهر و انتقام خدا چگونه نمی‌ترسید).
مکارم شیرازی: شما درباره پروردگار عالميان چه گمان مي‏بريد؟
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ ﴿۸۸﴾
انصاریان: [چون از او دعوت کردند که شبانه به مراسم عیدشان برود] نگاهی به ستارگان انداخت،
خرمشاهی: سپس نگاهى به ستارگان انداخت‏
فولادوند: پس نظرى به ستارگان افكند
قمشه‌ای: آن گاه (ابراهیم تدبیری اندیشید و) به ستارگان آسمان نگاهی کرد.
مکارم شیرازی: (سپس) او نگاهي به ستارگان افكند.
فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ ﴿۸۹﴾
انصاریان: و گفت: به راستی من بیمارم.
خرمشاهی: و گفت من بيمارم‏
فولادوند: و گفت من كسالت دارم
قمشه‌ای: و با قومش گفت که من بیمارم (و نتوانم به جشن عید بتان آیم).
مکارم شیرازی: و گفت من بيمارم (و با شما به مراسم جشن نمي‏آيم).
فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ ﴿۹۰﴾
انصاریان: پس پشت کنان از او روی گرداندند.
خرمشاهی: آنگاه به او پشت كردند [و تنهايش گذاشتند]
فولادوند: پس پشت‏ كنان از او روى برتافتند
قمشه‌ای: قوم از او دست کشیده برگشتند (و از بتخانه در پی نشاط عید به باغ و صحرا شتافتند).
مکارم شیرازی: آنها از او روي برتافته و به او پشت كردند (و به سرعت دور شدند).
فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ ﴿۹۱﴾
انصاریان: او هم مخفیانه به سوی بت هایشان رفت و [از روی ریشخند] گفت: آیا غذا نمی خورید؟
خرمشاهی: رو به خدايانشان آورد و گفت چرا [چيزى‏] نمى‏خوريد
فولادوند: تا نهانى به سوى خدايانشان رفت و [به ريشخند] گفت آيا غذا نمى ‏خوريد
قمشه‌ای: ابراهیم (که بتخانه را خلوت یافت) قصد بتهای آنان کرد و گفت: آیا شما غذا نمی‌خورید؟
مکارم شیرازی: (او وارد بتخانه شد) مخفيانه نگاهي به معبودان آنها كرد و از روي تمسخر گفت: چرا از اين غذاها نمي‏خوريد؟
مَا لَكُمْ لَا تَنْطِقُونَ ﴿۹۲﴾
انصاریان: شما را چه شده که سخن نمی گویید؟
خرمشاهی: شما را چه مى‏شود چرا سخن نمى‏گوييد؟
فولادوند: شما را چه شده كه سخن نمى‏ گوييد
قمشه‌ای: چرا سخن نمی‌گویید؟ (شما چه خدایان بی‌اثر باطلی هستید!)
مکارم شیرازی: (اصلا) چرا سخن نمي‏گوئيد؟!
فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْبًا بِالْيَمِينِ ﴿۹۳﴾
انصاریان: پس [به آنها روی آورد و] با دست راست ضربه ای کاری بر آنها کوبید [و خردشان کرد.]
خرمشاهی: پس [نهانى‏] بر آنان ضربه‏اى به شدت فرود آورد
فولادوند: پس با دست راست بر سر آنها زدن گرفت
قمشه‌ای: و محکم (با تبر) بر بتان زد (و جز بت بزرگ همه را درهم شکست).
مکارم شیرازی: سپس ضربه‏ اي محكم با دست راست و با توجه بر پيكر آنها فرود آورد (و همه را جز بت بزرگ در هم شكست)