ParsQuran
سوره 37: الصافات - جزء 23

فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ ﴿۹۴﴾
انصاریان: مردم با شتاب به سوی او آمدند.
خرمشاهی: آنگاه شتابان رو به سوى او آوردند
فولادوند: تا دوان دوان سوى او روى‏آور شدند
قمشه‌ای: قوم (آگه شدند و) با شتاب (از پی انتقام) به سوی او آمدند.
مکارم شیرازی: آنها با سرعت به سراغ او آمدند.
قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ ﴿۹۵﴾
انصاریان: [به آنان] گفت: آیا آنچه را [با دست خود] می تراشید، می پرستید؟!
خرمشاهی: [ابراهيم‏] گفت آيا چيزى را كه [با دست خود] تراشيده‏ايد مى‏پرستيد؟
فولادوند: [ابراهيم] گفت آيا آنچه را مى‏ تراشيد مى ‏پرستيد
قمشه‌ای: ابراهیم گفت: آیا رواست که شما چیزی به دست خود بتراشید و آن را پرستش کنید؟
مکارم شیرازی: او (ابراهيم) گفت: آيا چيزي را مي‏پرستيد كه با دست خود مي‏تراشيد؟
وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ ﴿۹۶﴾
انصاریان: در حالی که خدا شما را و آنچه را می سازید، آفریده است.
خرمشاهی: و حال آنكه خداوند شما را و چيزهايى را كه بر سر آنها كار مى‏كنيد، آفريده است‏
فولادوند: با اينكه خدا شما و آنچه را كه برمى‏ سازيد آفريده است
قمشه‌ای: در صورتی که شما و آنچه (از بتان) می‌سازید همه را خدا آفریده.
مکارم شیرازی: با اينكه خداوند هم شما را آفريده و هم بتهائي را كه مي‏سازيد!
قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيَانًا فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ ﴿۹۷﴾
انصاریان: گفتند: برای او بنایی بسازید [که گنجایش آتش فراوانی داشته باشد] پس او را در آتش شعلهور بیندازید.
خرمشاهی: گفتند براى او بنايى بر آوريد، و او را در آتش بيندازيد
فولادوند: گفتند برايش [كوره]خانه‏ اى بسازيد و در آتشش بيندازيد
قمشه‌ای: (قوم حجت و برهانش نشنیدند و) گفتند: باید بر او آتشخانه‌ای بسازید و او را در آتش افکنید.
مکارم شیرازی: آنها گفتند بناي مرتفعي براي او بسازيد، و او را در جهنمي‏از آتش ‍ بيفكنيد!
فَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِينَ ﴿۹۸﴾
انصاریان: پس خواستند به او نیرنگی زنند، ولی ما آنان را پست و شکست خورده کردیم.
خرمشاهی: آنگاه در حق او بد سگاليدند، ولى آنان را فرودست گردانديم‏
فولادوند: پس خواستند به از نيرنگى زنند و[لى] ما آنان را پست گردانيديم
قمشه‌ای: نمرودیان قصد مکر و ستمش کردند ما هم آنان را خوار و نابود ساختیم (و آتش را بر او گلستان کردیم).
مکارم شیرازی: آنها طرحي براي نابودي ابراهيم ريخته بودند ولي ما آنها را پست و مغلوب ساختيم.
وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ ﴿۹۹﴾
انصاریان: و [وقتی از این مهلکه جان سالم به در برد] گفت: به راستی من به سوی پروردگارم می روم، و [او] به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد.
خرمشاهی: و [ابراهيم‏] گفت من رونده به سوى پروردگارم هستم، كه به زودى مرا رهنمايى خواهد كرد
فولادوند: و [ابراهيم] گفت من به سوى پروردگارم رهسپارم زودا كه مرا راه نمايد
قمشه‌ای: و ابراهیم (پس از نجات از بیداد نمرودیان به قومش) گفت: من (با کمال اخلاص) به سوی خدای خود می‌روم که البته هدایتم خواهد فرمود.
مکارم شیرازی: (او از اين مهلكه به سلامت بيرون آمد) و گفت: من به سوي پروردگارم مي‏روم او مرا هدايت خواهد كرد.
رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۰۰﴾
انصاریان: پروردگارا! مرا فرزندی که از صالحان باشد عطا کن.
خرمشاهی: پروردگارا به من از شايستگان فرزندى ببخش‏
فولادوند: اى پروردگار من مرا [فرزندى] از شايستگان بخش
قمشه‌ای: بار الها، مرا فرزند صالحی که از بندگان شایسته تو باشد عطا فرما.
مکارم شیرازی: پروردگارا! به من از (فرزندان) صالح ببخش.
فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ ﴿۱۰۱﴾
انصاریان: پس ما او را به پسری بردبار مژده دادیم.
خرمشاهی: آنگاه او را به فرزندى بردبار مژده داديم‏
فولادوند: پس او را به پسرى بردبار مژده داديم
قمشه‌ای: پس مژده پسر بردباری به او دادیم.
مکارم شیرازی: ما او (ابراهيم) را به نوجواني بردبار و پر استقامت بشارت داديم.
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ ﴿۱۰۲﴾
انصاریان: هنگامی که با او به [مقام] سعی رسید، گفت: پسرکم! همانا من در خواب می بینم که تو را ذبح می کنم، پس با تأمل بنگر رأی تو چیست؟ گفت: پدرم آنچه به آن مأمور شده ای انجام ده اگر خدا بخواهد مرا از شکیبایان خواهی یافت.
خرمشاهی: و چون در كار و كوشش به پاى او رسيد، [ابراهيم‏] گفت اى فرزندم من در خواب ديده‏ام كه سر تو را مى‏برم، بنگر [در اين كار] چه مى‏بينى؟ [اسماعيل‏] گفت پدر جان آنچه فرمانت داده‏اند، انجام بده، كه به زودى مرا به خواست خداوند، از شكيبايان خواهى يافت‏
فولادوند: و وقتى با او به جايگاه سعى رسيد گفت اى پسرك من من در خواب [چنين] مى ‏بينم كه تو را سر مى برم پس ببين چه به نظرت مى ‏آيد گفت اى پدر من آنچه را مامورى بكن ان شاء الله مرا از شكيبايان خواهى يافت
قمشه‌ای: آن گاه که (آن پسر رشد یافت و) با او به سعی و عمل شتافت (یا در جهد و عبادت یا در سعی صفا و مروه با پدر همراه شد) ابراهیم گفت: ای فرزند عزیزم، من در عالم خواب چنین می‌بینم که تو را قربانی (راه خدا) می‌کنم، در این واقعه تو را چه نظری است؟ جواب داد: ای پدر، هر چه مأموری انجام ده که ان شاء اللّه مرا از بندگان با صبر و شکیبا خواهی یافت.
مکارم شیرازی: هنگامي كه با او به مقام سعي و كوشش رسيد گفت: فرزندم من در خواب ديدم كه بايد تو را ذبح كنم! بنگر نظر تو چيست ؟ گفت: پدرم هر چه دستور داري اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهي يافت!
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ ﴿۱۰۳﴾
انصاریان: پس هنگامی که آن دو تسلیم [خواسته خدا] شدند و ابراهیم، جبین او را به زمین نهاد [تا ذبحش کند]
خرمشاهی: آنگاه چون هر دو [بر اين كار] گردن نهادند و او را بر گونه‏اش به خاك افكند
فولادوند: پس وقتى هر دو تن دردادند [و همديگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پيشانى بر خاك افكند
قمشه‌ای: پس چون هر دو تسلیم امر حق گشتند و او را (برای کشتن) به روی در افکند.
مکارم شیرازی: هنگامي كه هر دو تسليم و آماده شدند و ابراهيم جبين او را بر خاك نهاد …