ParsQuran
سوره 19: مريم - جزء 16

وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا ﴿۱۶﴾
انصاریان: و در این کتاب [سرگذشتِ] مریم را یاد کن هنگامی که از خانواده اش [در] مکان شرقی کناره گرفت.
خرمشاهی: و در كتاب از مريم ياد كن آنگاه كه از خاندان خويش، در گوشه‏اى شرقى، كناره گرفت‏
فولادوند: و در اين كتاب از مريم ياد كن آنگاه كه از كسان خود در مكانى شرقى به كنارى شتافت
قمشه‌ای: و یاد کن در کتاب خود احوال مریم را آن‌گاه که از اهل خانه خویش کنار گرفته به مکانی به مشرق (بیت المقدس برای عبادت) روی آورد.
مکارم شیرازی: در اين كتاب (آسماني قرآن) از مريم ياد آر، آن هنگام كه از خانواده اش جدا شد و در ناحيه شرقي قرار گرفت.
فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا ﴿۱۷﴾
انصاریان: و جدا از آنان پوشش و پرده ای برای خود قرار داد. و ما روح خود را به سوی او فرستادیم، پس برای او [به صورت] بشری خوش اندام و معتدل نمودار شد.
خرمشاهی: و از آنان پنهان شد، آنگاه روح خويش [جبرئيل‏] را به سوى او فرستاديم كه به صورت انسانى معتدل به ديده او درآمد
فولادوند: و در برابر آنان پرده‏ اى بر خود گرفت پس روح خود را به سوى او فرستاديم تا به [شكل] بشرى خوش‏اندام بر او نمايان شد
قمشه‌ای: و آن‌گاه که از همه خویشانش به کنج تنهایی محتجب و پنهان گردید ما روح خود را (روح القدس که فرشته اعظم است) بر او فرستادیم و او در صورت بشری زیبا و راست اندام بر او ظاهر شد.
مکارم شیرازی: و حجابي ميان خود و آنها افكند (تا خلوتگاهش از هر نظر براي عبادت آماده باشد) در اين هنگام ما روح خود را به سوي او فرستاديم و او در شكل انساني بيعيب و نقص بر مريم ظاهر شد.
قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا ﴿۱۸﴾
انصاریان: مریم گفت: همانا من از تو به [خدای] رحمان پناه می برم، اگر پرهیزکار هستی [از من فاصله بگیر.]
خرمشاهی: [مريم‏] گفت من از تو اگر پرهيزگار باشى به خداى رحمان پناه مى‏برم‏
فولادوند: [مريم] گفت اگر پرهيزگارى من از تو به خداى رحمان پناه مى برم
قمشه‌ای: مریم گفت: من از تو پناه به خدای رحمان می‌برم اگر مرد پرهیزکاری هستی.
مکارم شیرازی: او (سخت ترسيد و) گفت من به خداي رحمن از تو پناه مي‏برم اگر پرهيزگار هستي.
قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا ﴿۱۹﴾
انصاریان: گفت: جز این نیست که من فرستاده پروردگار تو هستم برای آنکه پسری پاک و پاکیزه به تو ببخشم.
خرمشاهی: گفت من فقط فرستاده پروردگارت هستم، تا به تو پسرى پاكيزه ببخشم‏
فولادوند: گفت من فقط فرستاده پروردگار توام براى اينكه به تو پسرى پاكيزه ببخشم
قمشه‌ای: گفت: من فرستاده خدای توام، آمده‌ام تا تو را پسری بخشم بسیار پاکیزه و پاک سیرت.
مکارم شیرازی: گفت من فرستاده پروردگار توام (آمده‏ ام) تا پسر پاكيزه‏ اي به تو ببخشم!
قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا ﴿۲۰﴾
انصاریان: گفت: چگونه برای من پسری خواهد بود در حالی که نه هیچ بشری با من ازدواج کرده است و نه بدکار بوده ام.
خرمشاهی: [مريم‏] گفت چگونه مرا پسرى باشد، و حال آنكه هيچ بشرى به من دست نزده است و من پليدكار نبوده‏ام‏
فولادوند: گفت چگونه مرا پسرى باشد با آنكه دست بشرى به من نرسيده و بدكار نبوده‏ ام
قمشه‌ای: مریم گفت: از کجا مرا پسری تواند بود در صورتی که دست بشری به من نرسیده و کار ناشایسته‌ای هم نکرده‌ام؟
مکارم شیرازی: گفت چگونه ممكن است فرزندي براي من باشد در حالي كه تاكنون انساني با من تماس نداشته، و زن آلوده‏ اي هم نبوده‏ ام؟!
قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا ﴿۲۱﴾
انصاریان: گفت: چنین است [که گفتی، ولی] پروردگارت فرموده است: این کار بر من آسان است و [فرزندی بدون ازدواج به او بخشیدن] برای این [است] که او را نشانه ای [از قدرت خود] برای مردم و رحمتی از سوی خود قرار دهیم؛ و این کار شدنی است.
خرمشاهی: گفت همين است، پروردگارت فرموده است آن كار بر من آسان است، تا او را پديده شگرفى براى مردم قرار دهيم و رحمتى از ماست و كارى انجام يافتنى است‏
فولادوند: گفت [فرمان] چنين است پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است و تا او را نشانه‏ اى براى مردم و رحمتى از جانب خويش قرار دهيم و [اين] دستورى قطعى بود
قمشه‌ای: گفت: این چنین کار البته خواهد شد، خدایت فرموده که بسیار بر من آسان است (تا قدرت ما را بر آن دریابی) و تا این پسر را آیت بزرگ و رحمت واسع خود برای خلق گردانیم؛ و قضای الهی بر این کار رفته است.
مکارم شیرازی: گفت مطلب همين است كه پروردگارت فرموده، اين كار بر من سهل و آسان است، ما مي‏خواهيم او را نشانه‏ اي براي مردم قرار دهيم و رحمتي از سوي ما باشد، و اين امري است پايان يافته (و جاي گفتگو ندارد).
فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا ﴿۲۲﴾
انصاریان: پس به عیسی حامله شد و به خاطر او در مکانی دور کناره گرفت.
خرمشاهی: سپس [مريم‏] به او باردار شد و با او در جايى دوردست كناره گرفت‏
فولادوند: پس [مريم] به او [=عيسى] آبستن شد و با او به مكان دورافتاده‏ اى پناه جست
قمشه‌ای: پس مریم (به مشاهده جبرئیل، در گریبانش نسیم اهتزازی یافت و) به آن پسر بار برداشت و (برای آنکه از سرزنش قوم جاهل برکنار باشد) با آن به مکانی دور خلوت گزید.
مکارم شیرازی: سرانجام (مريم) باردار شد و او را به نقطه دوردستي برد.
فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا ﴿۲۳﴾
انصاریان: آن گاه درد زاییدن، او را به ناچار به جانب درخت خرما کشانید؛ [در آن حال] گفت: ای کاش پیش از این میمردم و یکسره از خاطره ها فراموش شده بودم.
خرمشاهی: آنگاه درد زايمان او را به پناه تنه درخت خرمايى كشانيد گفت اى كاش پيش از اين مرده بودم و از ياد رفته بودم و فراموش شده بودم‏
فولادوند: تا درد زايمان او را به سوى تنه درخت‏ خرمايى كشانيد گفت اى كاش پيش از اين مرده بودم و يكسر فراموش‏شده بودم
قمشه‌ای: آن‌گاه درد زاییدن او را به کنار درخت خرمایی کشانید (و از شدت حزن و اندوه با خود) گفت: ای کاش من از این پیش مرده بودم و از صفحه عالم به کلی نامم فراموش شده بود.
مکارم شیرازی: درد وضع حمل او را به كنار تنه درخت خرمائي كشاند، (آنقدر ناراحت شد كه) گفت اي كاش پيش از اين مرده بودم و به كلي فراموش شده بودم.
فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا ﴿۲۴﴾
انصاریان: پس کودک از زیر [پای] او ندایش داد: غمگین مباش که پروردگارت از زیر [پای] تو نهر آبی پدید آورده است [تا بیاشامی و شستشو کنی.]
خرمشاهی: از فرودست او ندا در داد كه اندوهگين مباش، پروردگارت از فرودست تو جويبارى روان كرده است‏
فولادوند: پس از زير [پاى] او [فرشته] وى را ندا داد كه غم مدار پروردگارت زير [پاى] تو چشمه آبى پديد آورده است
قمشه‌ای: پس از زیر آن درخت (روح القدس یا فرزندش عیسی) او را ندا کرد که غمگین مباش که خدای تو از زیر قدم تو چشمه آبی جاری کرد.
مکارم شیرازی: ناگهان از طرف پائين پايش او را صدا زد كه غمگين مباش ‍ پروردگارت زير پاي تو چشمه آب (گوارائي) قرار داده است.
وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا ﴿۲۵﴾
انصاریان: و تنه خرما را به سوی خود بجنبان تا برایت خرمای تازه و از بار چیده بریزد.
خرمشاهی: و تنه درخت خرما را به سوى خود تكان بده تا بر تو رطب تازه چيده فرو ريزد
فولادوند: و تنه درخت‏ خرما را به طرف خود [بگير و] بتكان بر تو خرماى تازه مى ‏ريزد
قمشه‌ای: شاخ درخت را به سوی خود حرکت ده تا از آن بر تو رطب تازه فرو ریزد.
مکارم شیرازی: و تكاني به اين درخت نخل بده تا رطب تازه بر تو فرو ريزد.